بخش تفریحی فنسالار

بخش تفریحی فنسالار

مجله سرگرمی تفریحی
بخش تفریحی فنسالار

بخش تفریحی فنسالار

مجله سرگرمی تفریحی

داستان: کنجکاوی

 گفتم به هر حال این دستور از شورای علوم رسیده ما هم باید اطاعت کنیم. هر وقت آنقدر پولدار شدی که هزینه یک سفر اکتشافی توی یک سیاره دیگر را بپردازی هر کاری دلت خواست انجام بده. رامین را در حالی‌که غرغر می‌کرد، تنها گذاشتم. من هم کم و بیش با او موافق بودم؛ اصلا دوست نداشتم روی این دنیای یخ بسته که دائما می‌لرزید، مدت طولانی باقی بمانم.
سه ماه پیش با سفینه زوبین شمالی وارد منظومه قمری زحل شدیم؛ هدف ماموریت ما دسترسی به دریای مدفون شده درون انسلادوس بود که اولین بار در ماموریت فضاپیمای بدون سرنشین کاسینی کشف شده بود، قرار بود تا با ایجاد یک تونل از طریق حفاری به دریای داخلی قمر انسلادوس برسیم. کار ما در واقع اولین اکتشاف مستقیم یک دریا در خارج از کره زمین بود.  
 اگرچه اقیانوس زیر پوسته اروپا، قمر مشتری، به مراتب بزرگ‌تر است و خود این قمر نزدیک‌تر به زمین ولی جاذبه بیشتر و یخ ضخیم‌تر به‌علاوه کمربند تشعشعی خطرناک مشتری دسترسی به اعماق اروپا را بسیار دشوار می‌کند. به همین دلایل شورای علوم انسلادوس را به عنوان اولین انتخاب برگزید. پایگاه قمری تایتان هم می‌توانست در این ماموریت نقش پشتیبانی را برای گروه درشرایط اضطراری ایفا کند.
 دکتر رامین کی مرام با سابقه حفاری معادن در ماه و مریخ با صلاحیت‌ترین فرد برای انجام چنین ماموریتی بود؛ او چند ماه قبل از ما در پایگاه شهرزاد2 در نیمکره شمالی انسلادوس کار نقشه‌برداری برای یافتن بهترین محل ممکن برای حفاری را آغاز کرده بود و بر مبنای طرح او ما کار را در نزدیکی آبفشان اسکندریه در ناحیه تایگر استریپز آغاز کردیم. جایی‌که می‌توانستیم از باقیمانده چند مجرای مسدود شده قدیمی‌ برای سرعت بخشیدن به حفاری استفاده کنیم.
منطقه جنوبی ‌از نظر زمین‌شناسی فعال بود و بیش از پانصد هزار سال قدمت نداشت. در اثر لرزه‌های مکرر یخ چندان مستحکم نبود. ریزش دائم ذرات ریز یخ بعد از اینکه توسط آبفشان‌ها به آسمان پرتاب می‌شدند و دوباره به سطح قمر بازمی‌گشتند به تدریج همه چیز را زیر خود مدفون می‌کرد و تقریبا هر بیست هزار سال به ضخامت یک متر روی نیمکره جنوبی ‌پخش می‌شد و در یک چرخه دائم از سطح قمر به درون دریا بازمی‌گشت و گرنه این دریای باستانی میلیون‌ها سال پیش خشکیده بود. قطر تونل دسترسی به دریای هرشل سه متر در نظر گرفته شد. این قطر برای عبور و مرور افراد و تجهیزات به اعماق انسلادوس به خوبی ‌کفایت می‌کرد. ما دیواره داخلی را حین کار با یک ورقه مستحکم از ترکیبات پیزوالکتریک و فیبر کربن که از تایتان می‌آمد، می‌پوشاندیم.
به این ترتیب هم از ریزش جلوگیری می‌کردیم و هم از لرزه‌ها و تنش‌های پر فشار درونی سیاره برای تولید انرژی الکتریکی لازم برای روشنایی و سایر نیازهای درون تونل‌ها استفاده می‌کردیم. سه هفته بعد از شروع حفاری در عمق سه کیلومتری به نزدیکی یک توده فلزی به ابعاد ده‌ها متر رسیدیم که شکل هندسی منظمی ‌داشت. در بررسی‌های تله متریک درون آن نیز پر از حفره‌های متقارن و غیرطبیعی بود. این موضوع کنجکاوی افراد گروه را به شدت تحریک کرد؛ به دلیل همین کنجکاوی و در خواسته‌های مکرر دانشمندان گروه، شورا دستور داد با ایجاد یک تونل انحرافی از تونل اصلی به طرف آن برویم. این موضوع برنامه دکتر کی مرام را کلا به هم ریخت؛ برای همین از این دستور شورا به شدت ناراحت بود.
سه روز بعد به آن توده فلزی رسیدیم. نمونه‌برداری از یخ در آن ناحیه نشان داد که آن سنگ آسمانی در اثر ضربه سقوط به این عمق فرو نرفته است بلکه همراه با بقیه توده یخ اطرافش به تدریج در طی زمان به این عمق رسیده با یک محاسبه سرانگشتی حدودا شصت و پنج میلیون سال پیش این سنگ آسمانی روی سطح انسلادوس قرار داشته و بعد به تدریج به عمق فعلی رسیده بود. به هر حال مسئله چندان مهمی‌ نبود چند نمونه‌برداری و بعد دوباره به کار اصلی برمی‌گشتیم.
هر وقت فرصتی به دست می‌آوردم من هم مثل باقی افراد گروه اکتشافی به تماشای آبفشان‌های عظیم انسلادوس می‌رفتم. چند صد متر جلوتر از ورودی تونل ستون عظیمی ‌از ذرات ریز یخ در جاذبه اندک انسلادوس به ارتفاع ده‌ها کیلومتر سر به آسمان کشیده بود. شتاب خروج ذرات در حدی بود که باعث می‌شد برخی از این ذرات یخ از گرانش انسلادوس فرار کنند و در طی میلیون‌ها سال آنها حلقه پهن E از مجموعه حلقه‌های کیوان را که تا مدار قمر تایتان وسعت داشت، بسازند. محو شکوه و عظمت منظره زیبای آبفشان اسکندریه و کمی ‌دورتر آبفشان دمشق بودم که رامین از طریق خط اختصاصی ارتباط داخلی با من تماس گرفت و گفت بهتره زودتر بیایید این پایین و سریع مکالمه را قطع کرد.
 با نگرانی با سرعت به درون تونل برگشتم واحد مهندسی تمامی ‌دیواره داخلی تونل را در حین ساخت عایق کاری و درزگیری کرده بود. کل وزن من با تجهیزات ولباس عملیات سطحی در انسلادوس سه کیلو هم نمی‌شد برای همین در سرتاسر تونل برای راحتی بیشتر در هنگام حرکت دستگیره‌هایی در دیواره‌ها تعبیه شده بود با گرفتن دستگیره‌ها پرواز‌کنان به طرف محل کار رامین رفتم وقتی رسیدم چند نفر دیگر هم آنجا بودند پرسیدم چه خبر شده من را ترساندی در حالی‌که به تته پته افتاده بود، گفت، این سنگ آسمانی نیست با تعجب پرسیدم پس چیه؟ که رامین گفت یک پوسته خارجی سرامیکی داره ولی به شدت آسیب دیده لایه زیرینش از یک آلیاژ فلزی با ترکیبی ‌از تیتانیوم آلومینیوم و طلا ساخته شده؛ ظاهرا درست از همین جا هم دچار شکستگی شده این یک وسیله مصنوعی است نه یک سنگ فضایی و تقریبا همه همزمان با هم گفتیم این یک سفینه است.
همه گیج شده بودیم سفینه‌ای که میلیون‌ها سال در یک قمر دور افتاده و متروک در مدار زحل باقیمانده بود. رامین گفت نمی‌توانیم یخ را از دورش پاک کنیم شاید کاملا از هم بپاشد. من از همین درزی که در بدنه سفینه است یک دوربین را وارد فضای داخلی می‌کنم. درحالی که دوربین روباتیک که به اندازه یک سوسک حمام بود به درون بدنه سفینه نفوذ می‌کرد، همه در سکوت به تصاویر خیره شده بودیم. قطر شکاف با پیشروی دوربین آشکارا بیشتر می‌شد شکاف در حدی بود که احتمالا با خروج هوای داخل سفینه باعث مرگ همه خدمه شده بود.
ظاهرا این اکتشاف را باید هرچه زودتر به زمین و مرکز فرماندهی گزارش می‌کردم و مجموعه‌ای از افراد وسایل و تجهیزات را برای تحقیقات بیشتر در خواست می‌کردم. در نیمه راه داخل تونل رامین با من تماس گرفت و گفت بقایای چند نفر از خدمه سفینه را دیده‌اند آنها موجوداتی خزنده مانند هستند. ایستادم یک مرتبه انگار چیزی در ذهنم جرقه زد. این سفینه در همان زمانی در اینجا سقوط کرده بود که در زمین دوران طلایی خزندگان بود. این موجودات متعلق به سیاره دیگری نبودند فضانوردانی از سیاره زمین بودند.
 اما میلیون‌ها سال زمان مابین ما فاصله انداخته بود، آنها هم به‌دنبال رفع عطش کنجکاوی به این نقطه دور افتاده در منظومه شمسی آمده بودند و حالا اجساد بی‌جانشان و ثمره دانش آنها سفینه‌ای که با آن این مسیر طولانی را طی کرده بودند آتش کنجکاوی درون ما را برمی‌افروخت. با حیرت و افسوس از تونل بیرون آمدم؛ ذرات ریز و تقریبا نامرئی یخ به آرامی‌در اطرافم فرومی‌ریخت و به‌تدریج همه چیز را در زیر خود پنهان می‌کرد.
 صدها میلیون کیلومتر دور از زمین ما اولین کسانی نبودیم که به این برهوت دور افتاده آمده بودند؛ درحالی که به تجهیزات رها شده و پراکنده حفاری در اطرافم نگاه می‌کردم با خودم می‌اندیشیدم میلیون‌ها سال دیگر یادگارهای فراموش شده نژاد ما کنجکاوی چه کسی را سیراب خواهد کرد.  
   
پی نوشت:
1-انسلادوس ششمین قمر بر مبنای افزایش فاصله از کیوان توسط ویلیام هرشل در سال 1789 کشف شده است.

2-عوارض سطحی قمر بر اساس نام‌های داستان هزار و یک شب نام‌گذاری شده است. تایگر استریپ نام غیررسمی برای ناحیه‌ای در نیمکره جنوبی قمر است.


نویسنده: فرهاد فرزانه

منبع مجله دانشمند شماره 612 مهر 1393

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.